خود زنیِ کلاس بالا

یادم می آید زمان بچگی اکثر اوقات با معلومات هواپیمایی ام جلوی دوستان ژست می گرفتم. زمانی، روی منبر رفته بودم و در مورد سریعترین هواپیمای آزمایشی آن سالها که حدود ۸ برابر صوت پرواز کرده بود توضیح می دادم. برای جذاب تر کردن توضیحاتم و دادن حس آن سرعت سرسام آور اضافه کردم: «یعنی اگه با اون سرعت توپ هواپیما شلیک کنه، هواپیما اونقدر سریع داره میره که گلوله ها به خود هواپیما می خورن!»

سالها گذشت و بعدها در درس فیزیک متوجه شدم بیان من اشتباه بوده و عملاً به دلیل نسبی بودن سرعت چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. اما، باز هم سالها گذشت و متوجه شدم که روزی و روزگاری واقعاً این اتفاق برای یک هواپیما افتاده است!
تا جایی که می دانم این، اولین موردی است که یک هواپیما موفق شده به خودش شلیک کند و خودش را سرنگون کند. این شما و این هم داستان هواپیمای شیطون ما….
ادامه خواندن “خود زنیِ کلاس بالا”

ولنتاین مردونه

ایام، ایام خرس بازی به مناسبت روز ولنتاین هست. توی شبکه های اجتماعی که برید می بینید اینقدر خرس ریخته که آدم باید مسلح بره. من هم اومدم و مخاطبینم رو با ارسال عکس یک تانک غافلگیر کردم! خب ولنتاین باید مردونه و با تانک باشه. قبول ندارید؟ تشریف ببرید ادامه ی مطلب….
ادامه خواندن “ولنتاین مردونه”

پدر دالی موشه بازی

«تحقیق کامل این مقاله به وسیله ی اینجانب در قالب طرح جابر در زمستان ۱۳۹۶
برای پایه ی دوم دبستان ارایه شده است.»

تقریباً برای همه ی ما پیش آمده که دنبال یک شیی می گردیم اما با وجودی که جلوی چشمانمان است آن را نمی بینیم! مثلاً روی یک میز شلوغ به دنبال یک خودکار می گردیم و از آن بدتر، وقتی روی قالی دنبال یک مداد یا پاکن می گردیم و بعد از چند دقیقه بر حسب تصادف آن شیی بازیگوش ناگهان پدیدار می شود و می گوید: دالی موشه!

به تجربه، همه ی ما این را حس کرده ایم که ابعاد شیی مطرح نیست بلکه، رنگ آن در این دالی موشه بازی نقشی کلیدی بازی می کند. این دالی موشه بازی با رنگ، در دنیای امروز بسیار جدی است و تعیین کننده ی مرگ و زندگی است!
و جالب این است که این دالی موشه یک پدر، یا شاید بهتر است بگوییم پدرخوانده هم دارد!

پس، بیایید امروز در ادامه ی مطلب یک دالی موشه ی سرگرم کننده بازی کنیم.
ادامه خواندن “پدر دالی موشه بازی”

سکوی افتخار ابدی

گاهی، زمانی که از نفرات تازه کار می خواهم قبل از شروع یک سمینار، به حضار خیر مقدم بگویند می بینم که چطور دست و دلشان می لرزد و عذر و بهانه هایی برای رهایی از این «تنهایی» عنوان می کنند.
تنها ایستادن در برابر یک جمع سیصد نفری رعب آور است.
تنها ایستادن در برابر یک کشور چطور؟
تنها ایستادن در برابر شاید پرقدرت ترین دولتها و سیاستمدارن تا آخر عمر چطور؟
ادعای ایمان داشتن به باور را آیا می توان عملاً انجام داد یا فقط باید در کتابها و وبلاگها و ایمیلها شعار گونه آن را تکرار کنیم و فراموش کنیم؟

اگر بخواهیم بر سکوی افتخار بایستیم و باقی بمانیم «باید» به باور خود ایمان داشته باشیم. بدون ایمان، بنای عقیده آنچنان سست است که سریعاً فرو خواهد ریخت. بعد از خواندن این مقاله، خودتان، کلاه خودتان را قاضی کنید که چقدر از سکوی افتخار فاصله دارید.

ادامه خواندن “سکوی افتخار ابدی”

زلزله

کمتر شخصی در ایران زلزله را تجربه نکرده است. در مورد خود من این تجارب تاثیرش را در مقالات علمی ام نشان داده است و تا جایی که بشود حتماً یک تحلیل تئوریک زلزله در آنها قرار دارد.

ویرانی و تباهی زلزله را می توان جور دیگر نیز دید. دیدگاهی که نه علمی و فرمول وار است، نه غضب آلود و عصیانگر. دیدگاهی که در قالب یک شعر که در ادامه ی مطلب به آن اشاره کرده ام.
ادامه خواندن “زلزله”

شخصیت

روزگاری بود که قهرمان ما کودکان، لباسهای خاکی و چفیه داشتند نه لباس فضایی. یک روز یکی از همین قهرمانها چند تا عکس آورده بود و من با چشمهای از حدقه در آمده آنها را تقریباً داشتم با چشمهایم می خوردم. یکی شان عکس یک هلیکوپتر کبرا بود. ایشان وقتی زل زدن من به عکس را دید پرسید: می خای برات چاپش کنم؟
من هم از خدا خواسته تند تند سرم را تکان دادم.

نمی دانم این پاسخ من چرا اینقدر برای ایشان خنده دار بود. چهره اش استخوانی با چانه ای باریک بود و یادم هست که ریش کم پشتش در انتهای چانه اندکی بلند تر بود. با همان خنده های نخودی اش من را کنارش نشاند و پرسید: شنیدم نقاشیت خوبه. من هم با غرور گفتم: بله!
گفت: برام یه عمو سام بکش.

دردسرتان ندهم. ایشان هیچوقت عکس چاپ شده ی هلی کوپتر را برایم نیاورد و فکر کنم من هم هیچوقت عمو سام ترسیم شده را به او ندادم! اما یک مزیت این اتفاق این بود که برای من شنیدن نام عمو سام مترادف شده بود با چهره ی او، بخصوص ریشش و از این مقایسه همیشه خنده ام می گرفت.

وقتی فهمیدم این عمو سام واقعاً چه کسی بوده مضحکه ی این تشبیه برایم بیشتر شد. اگر دوست دارید بدانید عمو سام واقعاً چه کسی است لطفاً به ادامه ی مطلب تشریف ببرید.

ادامه خواندن “شخصیت”

سمبل آسمانی

…بعدش برام حرف می زد که ما توی نیرو هوایی سوخوی-۲۳ داریم…
-۲۴! سوخوی-۲۴٫
-خب… حالا… آره دیگه می گفت سوخوی داریم و یه چند تای دیگه که یادم نیست. اصلاً تا گفت سوخوی یاد تو افتادم!

خب به این دوست من حق بدید که حتی در سفر تفریحی اش با خانواده هم به یاد من بیفته. در زمان پروازش گویا یه خلبان کنار دستش بوده و شروع کرده با ایشون حرف زدن در مورد هواپیماهای نیروی هوایی و تا اسم سوخوی اومده یاد من افتاده! دوست من همچین هم با حرارت در مورد ارتباط من و سوخوی داره صحبت می کنه انگار من یکی از اعضای خانواده ی سوخوی هستم.

راستی بگذارید ببینم اعضای این خانواده ی بزرگ چه کسانی هستند. یکی از آنها به موبایل ما مرتبط است! یکی دیگر هم جزو خاطرات رزمندگان زمان جنگ است و…. آماده باشید که امروز می خواهیم بپریم!

ادامه خواندن “سمبل آسمانی”

ابر قهرمان

واژه های پر طمطراقی نظیر قهرمانی، حماسه، شجاعت و از خودگذشتگی.خواه ناخواه، تصاویری را به ذهن ما می آورند. افسانه های بیشماری در سراسر جهان اسطوره هایی را به تصویر می کشند که تمامی این خصلتها را در خود داشته اند. این اسطوره ها عموماً ماهیتی غیر انسانی پیدا می کنند. رسیدن به قابلیتهای آنها برای هیچ انسانی متصور نیست.

در ورزش، چنین واژه هایی، تنها تعداد معدودی از ورزشها را به ذهن می آورد. ورزشهایی که جدال گلادیاتورها را مجسم می کنند. ورزشهایی نظیر بوکس، کشتی، جودو و….

روزگار، گاهی بازیهای عجیبی می کند. یکی از این بازیها این است که ورزشی بی سر و صدا و آرام مثل شنا، در بحث قهرمانی، حماسه ، شجاعت و از خود گذشتگی تمامی ورزشهای متعارف را پشت سر می گذارد. شیرجه زدن و غوطه خوردن میان پیچش طره های سیمین آب، امروز قهرمانی افسانه ای را معرفی خواهد نمود.

ادامه خواندن “ابر قهرمان”

قایم-موشک

زمانی این صحنه شاید خنده دارترین صحنه در یک فیلم بود:
تلویزیون یا رادیو سر و صدا می کند. فرد بی حوصله و خواب آلود ولو شده روی مبل، دمپایی اش را بر می دارد، به سمت دستگاه پرتاب می کند و با برخورد دمپایی به دستگاه، صدای آن قطع می شود!

امروز شاید این سکانس برای بینندگان فیلمهای کمدی هیچ جذابیتی نداشته باشد اما خب، در یک زمینه ی کاری دیگر، این مساله بسیار بسیار جدی دنبال می شود. خیلی جدی تر از آن چه تصور کنید. این داستان خیلی خیلی جدی، موضوع بازی امروز ماست.

ادامه خواندن “قایم-موشک”

اسارت رنگها

هر چند بشر برای انتقال تجاربش ادبیات و ابزار نگارش را انتخاب کرد اما، هنوز که هنوز است، همان زبان باستانی، یعنی انتقال مفاهیم با تصاویر، جذابیت خودش را حفظ کرده است. مصداق بارز این ادعا، ایموجی هایی هستند که در محیطهای مجازی خیلی وقتها کار چندین جمله را انجام می دهند یا نقاشی ها و عکسهایی که به صورت کلیشه وار می گوییم هریک بیش از ۱۰۰۰ کلمه در خود مستتر کرده اند. امروز می خواهیم در دنیایی پر از خیال سیر و سیاحت کنیم. یک ماشین زمان واقعی که به باورپذیرترین صورت ممکن در زمان ما را جابجا می کند. کمربندهای ایمنی صندلی خود را سفت کنید که با یک کلیک، ماشین زمان ما شروع به کار خواهد کرد!
ادامه خواندن “اسارت رنگها”